- 18
- Jan
داستان Ragnar Lothbrok
داستان Ragnar Lothbrok
راگنار لوثبروک (تراویس فیمل)، که بازنمایی تصویر قهرمانانه “نیمه انسان و نیمه خدا” در افسانه نورس است. داستان در سپیده دم وایکینگ ها – قرن هشتم پس از میلاد – زمانی که Ragnar Lothbrok فقط یک کشاورز و جنگجو معمولی بود آغاز می شود. او مانند هر کس دیگری رویای غارت برای ثروت را در سر می پروراند، اما نمی خواست به شرق برود، بلکه می خواست به غرب برود، جایی که هیچ کس قبلاً در آن نرفته بود – آن سوی اقیانوس ها، به سرزمین های حاصلخیز ناشناخته و مرموز. راگنار و دوست کشتیسازش فلوکی (گوستاف اسکارسگارد) مخفیانه بر روی نوع جدیدی از “دردناوت” کار میکنند که قادر به فتح اقیانوس اطلس شمالی است. اگر او موفق شود، وایکینگ ها یک دوره کامل جلوتر از بقیه اروپا خواهند بود. راگنار ابتدا مجبور شد از حمایت رئیس قبیله، کنت هارالدسون (گابریل برن) استفاده کند، اما این کار آسانی نبود – کنت حاضر نبود شکوه و قدرت موفقیت خود را با راگنار تقسیم کند، و اصرار داشت که جنگجویان خود را به شرق بفرستد. به کشورهای بالتیک و روسیه غارت شد. مردم آن مکان ها به اندازه وایکینگ ها فقیر بودند و راگنار به طور فزاینده ای از رویکرد بی انگیزه و محافظه کار کنت ناراضی بود و درگیری اجتناب ناپذیر بود.
دستبند وایکینگ راگنار لوثبروک